دلتنگم نه دلتنگ تو
دلتنگ اینکه یه روزی هوامو داشتی
دلتنگ اینکه هر لحظه به یادم بودی
دلتنگ هر دقیقه شنیدن صدات
دلتنگ تا صبح بیدار موندنت فقط به خاطر اینکه دل من گرفته
دلتنگ اینکه اسممو سوالی صدا کنی
دیدی ؟ من که دلتنگ تو نیستم !
چقدر نوازش دست های مهربانت خوب است
و من چه زود دلم برای همه چیزهای خوب تنگ می شود
باید خیابان طولانی باشد
تا بشود تمام دلتنگی هایت را قدم بزنی !
گاهی که دلتنگت می شوم
فراموش می کنم که تو فقط یک خاطره ای !
این روزهای سخت از هر انگشتم یک هنر می بارد !
شب ها می بافم خیالت را
روزها می کشم دردهای نبودنت را
و غروب ها هم
وای غروب ها می رقصم با سازِ دلتنگی هایم …
خدایا من صبورم اما
دلتنگی من چه می داند صبوری چیست ؟!
اینجا همه دلتنگند
دنبال گمشده ای هستند
من هم دنبال گمشده ای می گردم
گمشده ای به نام من …
دلتنگی سهم ماست
از خاطراتی که یک روز خاطره نبودند
زندگی بودند !
این روزها وقتی دلتنگ می شوی
کسی برایت جا باز نمی کند
باید در لاک خودت بروی !
دلتنگی یعنی
فاصله ای که با هیچ بهانه ای پر نمی شود !
دلتنگی مثل کوفتگی تصادفه
اولش بدنت گرمه حالیت نیست
ولی یه دفعه دردش شروع میشه
و تازه می فهمی چی به سرت اومده !
کاش به جای دلم گلویم تنگ می شد
هوا نمی رسید و خلاص …
خدایا این روزها کمی مرا تلاوت کن
شاید ختم شد جز هزارم دلتنگی ام
دلتنگ روزهایی هستم که
معنای خداحافظ تا فردا بود
همه چیز با تو شروع شد
اما هیچ چیز بدون تو تمام نمی شود
حتی همین دلتنگی های من !
از اینجا که هستم تا آنجا که هستی
وجب به وجب دلتنگم !
هیچ وقت برای تنهایی خودم گریه نکردم
دلتنگ آنهایی شدم که تنهایم گذاشتند
دلم تنگ شده برای روزهای کودکی که
بهانه ی گریه ام داشتن یک عروسک بود نه یک آدم !
دلتنگی یعنی تو
و تو یعنی تمام دنیای من !
کاش هر روز جمعه بود
و دلتنگی هایم را گردن غروبش مى انداختم !
دلتنگم و این درد کمی نیست که
پشت هیچ خط تلفنی صدای تو نیست
دلتنگی من تمام نمی شود
همین که فکر کنم من و تو دو نفریم
دلتنگتر می شوم برای تو !
در زندگی برای بعضیا
از یک روز ، از یک جا ، از یک نفر به بعد
دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست !
نه روزها ، نه رنگ ها و نه خیابان ها …
همه چیز می شوند دلتنگی !
ای کاش روزهای دلتنگی من هم
مثل دوست داشتن های تو کوتاه می شد
آن چیزی که تنگ شده دل است برای تو و جهان است
برای من جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی تا آدم گاهی آنجا جان بدهد
مثلا آغوش تو جان می دهد برای جان دادن …
چقدر دلتنگ حضورت هستم
کاش تصویرت نفس می کشید
نم کشیده ام بر دیوار اتاق
بس که لحظه های دور بودنت را
قطره هایی از باران دلتنگی باریده ام روی آن به یادگار
دلتنگی حس عجیبی است که گاهی “تـــو” را به یادم می آورد
گاهی یعنی همیشه ، گاهی یعنی الان
با همه ی وجودت دلتنگشی
شماره اش رو هم میگیری اما دکمه ی سبز رو فشار نمیدی
چون میدونی اون خیلی پیش از این حرفا فراموشت کرده !
دلتنگی یعنی شماره ات را پاک کرده ام
و هر شماره غریبی به شوق اینکه تویی خوشحالم می کند
اینجا همه خوبند ، خیالت راحت !
من مانده ام و چهارتا هم صحبت
این گوشه نشسته ایم و دلتنگ توایم
من ، عشق ، خدا ، عقربه های ساعت
“دلم” تنگ شده
واسه روزایی که “دلــــــــــــم” برای چیزی تنگ نمی شد
برای ماهی با سه ثانیه حافظه تُنگ و دریا یکیست !
دست من و شما درد نکند که دل تنگ آدم ها را با یک عمر حافظه
توی تُنگ می اندازیم و برای ماهی ها دل می سوزانیم !
دلتنگی هایم را به رود اگر گویم می برد با خود
حراسم از دریا و مرگ ماهی هاست
از “نبـودنـت” دلگیر نیستم
از اینکه روزگاری “بـودی” دلگیرم
دلتنگی عین یه جای شکستگی روی عینک آدمه
که هر جا نگاه می کنی می بینیش …
خدایا من به کدامین دلتنگی خندیدم
که این چنین دلتنگم ؟
تو که نمی آیی
تاج و تختی برای خودش به هم می زند …
دلتنگی !
آسمان به آسمان ، کوچه به کوچه ، رویا به رویا
هر جایی که می نگرم با منی اما دلم برایت تنگ می شود
یک نفر همیشه یک نفر نیست …
یک نفر گاهی همه است …
شاید حالا بتوانی بفهمی وقتی غروب یک روز پاییز دلم برای تو تنگ می شود
چه دلتنگی عظیمی را به دوش می کشم …
نظرات شما عزیزان:
پویا 
ساعت19:04---8 تير 1393
وبت خیلی خشکله خوشم اومد در ای موقعیت یه شع ر هم میگم درخت مکر زن صد ریشه دارد /فلک از دست زن اندیشه دارد.
خوش حال میشم وبلاگ منم بیای
علی 
ساعت20:29---7 تير 1393
زیبا بود دوست من رز خانم به وبلاگم سر بزن و حتما ادرست رو بزار بازم بیام چون وبلاگت رو دوستش دارم
پرگل 
ساعت19:33---7 تير 1393
دلم خیلــــــــــــــــــــی گرفته بخدا!
atefeh 
ساعت19:14---7 تير 1393
سخت است بغض داشتہ باشی و بغضت را ھیچ اھنگی نشکند
جزصدای کسی ک دیگر نیست
atefeh 
ساعت19:08---7 تير 1393
عـشق بازی فقط تـوی رخـتخواب نــیست
عشـق بازی میتـونه دقـیقن اون لحظه ایی بـاشه که
یـه زن با دقـت آستـین ِ مرد رو تا مـیزنه که تا بالـای آرنــج بـیاد .....
و یـا وقتی مـرد مـوهای زن مـورد علاقشو با دستاش میفرسته پشت گوشش ...
و فـقط و فـقط یه نـگاه مـعامله مـیشه ....
که به هـمون نـگاه مـیشه جـون سـپرد تـا آخـر ِ عــمر...
atefeh 
ساعت18:45---7 تير 1393
atefeh 
ساعت9:04---7 تير 1393
کــاشـ زِنّــدِگـیـ از ایــنا داشــتـ
[◄◄ι] [ ιι ] [■] [►] [ι►►]