کاش می شد روی خط سرنوشت
روزهای با تو بودن را نوشت..
سرنوشت , ننوشت
گر نوشت , بد نوشت
اما باور کن نمی توان سرنوشت خویش را از سر نوشت !
مـی گـویـنـد بـاران کـه بـبـارد
بـوی ِ خـاک بـلـنـد مـی شـود . .
پـس چـرا ایـنـجـا
بـاران کـه مـی بـارد
عـطـر خـاطـ ـره هـا مـی پـیـچـد ؟ . . .
کاش من هم کسی را داشتم ........ که با بستن چشمانم ....... حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم ....... بوی نفسهایش را میشنیدم ........ کاش من هم کسی را داشتم ....... که حتی وقت نبودنم .... عاشقم باشد ........ کاش .....
زیر آوار این لحظه های غریب
سوسوی هیچ ستاره ای برای من نیست
دلم گرفته
یک دلتنگی همیشگی مدام همراه من است
کاش تو را ندیده بودم
ایـن روزهـا اگــر گــوش دلـت را تیـز کنــی فقط یــــک چیـز خــــواهــی شنیــد " دوستت دارمــــ " گلایه از تکــراری بـودنـش نکـــن مشکل از مـــن نیــست تـــــــــو زیــاد دوست داشتنـــی هســتی عشقــــــــــم
يك روز مي بوسمت!
فوقش خدا منو ميبره جهنم!
فوقش ميشم ابليس!
اون وقت تو هم به خاطر اينكه ابليس تو رو بوسيده جهنمي ميشي!
جهنم كه اومدي اونجا پيدات ميكنم و هر روز مي بوسمت!
واي خدا چه بهشتي ميشه جهنم!
من ایـــن شبــ زنده داری را دوستــــ دارم ... من این پریشانی را دوستـــــــ دارم ... بغض آسمان دلتنگی را دوستــــــ دارم ... گذشتـــــــ و دلم عاشــــــــق شد ، بیشتر گذشت و دلـم دیوانهـــــ ات شد من این دیـوانگی را دوستــــــــــــ دارم ... چه بگویم از دل تنگم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوستــــــ دارم ... بی قرارم ، ساختم با دلتنگی دوری ات ، نشستم به انتظـار دوباره آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریـها را دوستـــــــ دارم ... چونـکهــ تــو را دارم ، چون به عشـــــــق تو بی قرارم ، به عشــــــق تو اینجا مثل یک پرنــــده ی گرفتــــــــارم به عشق دوبـــــــاره آمدنتـــ ، دوباره دیدنتـــــــــ
بی تو گفتم که می توانم زیست سادگی کردم این میسّر نیست آن شب تلخ رفتنت تا صبح چشم آیینه بود و من که گریست در تو تا شور خنده ها خشکید در من این رود گریه ها جاری است پشت پرچین سبز چشمانت راز آن گریه های مبهم چیست آن چه از تو برای من مانده است چشم هایی همیشه بارانی ست
نبودنت آزار می دهدمرا.. حتی در مجازی ترین دنیای امروزی.. “من”دلبسته ام به اسمی که میدانم می فهمدمرا من دلخوش کرده ام به دیدن نام تو با نبودنت” این دلخوشی کودکانه را از من نگیر”
اي كــــاش يــاد ميگرفتم اگر در رابــطه اي "حــــرمتم " زير ســوال رفــت براي هــميشه با آن رابــــطه خــداحافــظي کــنم و به طــور احــمقانه اي منتــظر معجــزه نــمانم..
به ســلامتي اونــيکه ميــتونست ازت انــتقام بــگيره ميــتونست تو جــمع خرابــت کنه ميــتونست اشــکت رو در بــياره ميــتونــست ولـــــي دلــش نــتونــست.....!
نــبايد يه مــو از ســرت کــم بــشه ! حــق نــداري اخم کني ، همــيشه بايــد بخنــدي ! اجــازه ناراحــت شــدن نداري ! بــايد خــيلي مواظــب خودت باشــي فهمــيدي ؟ حــق مــريض شدن نــداري ! بــــاشــــــه؟ چــــون مــــن دوســــتــــت دارم !
آهـــــــــاي رقيــبه ؟؟ يـــادت باشــد !! کـــم حوصلـه ســت .. ظـاهـــرش جـــدي .. امـا دلـــي دارد کـه مــهربـانـي اش بـه وسعـت يک اقــيـانــوس است !! بــد قـول نــيـست .. امـــا کـم مـياورد و ســر قــولَ ش نــمـي مـآند !! هــميشـه دنــبـال بهــانـه است .. بــهـانـه دستــش نــــده !! خــستـه کـه بــاشـد .. تــنهـايش بــگــذار !!
امــشب داشـــت هــوايت به ســـرم مــيزد از پــاهايم بــالا رفــت شکــمم از ســينه هــايم از گـــــــردنم گــذشت و بعـــد چانــه ولي نـَـه ... تــا به لبـــم رسيد فــوتش کــردم نــخواستــم که دوباره ســـر به هــوايــت شـــوم .....!
اونــايي که الان دســت تو دست عشــقتون خــوشبخــت زندگي مي کنــين اونــايي که الان با عشــقتون خوشيــن اونــايي که هر لحــظه به عشــقتون اس ام اس مي ديــد و شاديــد.. هــمش گوشــيتون زنــگ ميــخوره و اس ام اس داريــد.. واســه اونــايــي که الان تــنهـان دعــا کنــيد...
هـِـي غریبـــه! قیــافت خیلـي آشنـآست من و تو قبلا جـایـي همدیگرو ندیدیـم ؟ آهـان… یــادم اومــد یــه روزایـي یــه خاطره هـایـي بـا هم داشتیم یـادمــه اون موقع دم از عشق میزدي هــه … انقدر مــات نگــام نکن عشقت حسودیش میشــه ! راستــي قبل رفتنت : دیگــه هیچ حسـي بهت ندارم دیگــه وقتــي دیدمت دلم نلرزید خواستم بدونـی!
مـن مـاننــد هـم سـن و سـالهاي خـويـش نيستـم ... کـه هـر روز يکــ آرزويـي دارنـد بـراي آينـده ، مـن تنـهـا يکــ آرزو دارم و آن ايـن استــ کـه : شبـي بخـوابــم و ديگــر بيــدار نشـوم ... تــا نشنــوم ... تــا نبينــم ... تــا نشکنـم ...
سـرمو بـالا مـيگيرم اونـي که ريـختم زيــر پات غـــرورم بود ، اوني که شـکست دلـم سـرمـو بالا مـيگيرم عـزت نفـسمــو هنـوز هـم دارم مـثل هـميشه دلـم شــکســته؟ فـــداي احـــساس پاکــــم غـرورمـو ريـختم زيـر پـات ؟ ارزونـي تـموم لحـظه هايي که دوســت داشتم مـن دار و نــدارمو گــذاشتم هــمه ي بــرگـه هاي دلـمو رو کـردم نـباختــم بـريدم خــوشحـالم از ايـن هـمه احـساس بـي دريــغ خـودم سرمـو بالا مـيگيرم ..
.
به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد
خــداحافــظ ای بـرگ بار دل مـن
خداحافظ ای سایه سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد مـــاندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه
نامه هایم را برای پاره کردن نوشته ام
می توانی بسوزی شان
حرف هایم را بی دلیل گفته ام
می توانی فراموششان کنی
ولی عشقم را از صمیم قلب بخشیده ام
نمی توانی دوستم نداشته باشی !!!
شاید روزی بیاید که حالِ من هم خوب شود ... هوا خوب شود باران خوب شود ، عشق خوب شود ، و تو ... خوبِ من شوی و من ... ؛ خوب شوم ...
مرغ آمین درد آلودی است کاواره بمانده رفته تا آنسوی این بیداد خانه باز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه. نوبت روز گشایش را در پی چاره بمانده.
چه فریبی اما، چه فریبی! كه آنكه از پس پرده نیمرنگ ظلمت به تماشا نشسته از تمامی فاجعه آگاه است وغمنامه مرا پیشاپیش حرف به حرف باز می شناسد
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همیروی ای دل بدین شتاب کجا
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
لالهای با نرگس پژمرده گفت
بین که ما رخساره چون افروختیم
گفت ما نیز آن متاع بی بدل
شب خریدیم و سحر بفروختیم
آسمان، روزی بیاموزد ترا
نکتههائی را که ما آموختیم
خرمی کردیم وقت خرمی
چون زمان سوختن شد سوختیم
تا سفر کردیم بر ملک وجود
توشهٔ پژمردگی اندوختیم
درزی ایام زان ره میشکافت
آنچه را زین راه، ما میدوختیم
خدای را نا خدای من! مسجد من كجاست؟ در كدامین دریا كدامین جزیره؟- آن جا كه من از خویش برفتم تا در پای تو سجده كنم و مذهبی عتیق را - چونان مومیائی شده ئی از فراسوهای قرون - به ورود گونه ئی جان بخشم.
وقتي كه خاكم ميكنن بهش بگين پيشم نيا
بگين كه رفت مسافرت بگين شماره نداد
يه جور بگين كه آ خرش از حر فتون هول نكنه
طاقت ندارم ببينم به قبر من نگاه كنه...
برو آتيش به قلب من نزن بذار نگاهت از ياد من بره
بذار واسه هميشه قلب من چال بشه با من كلي خاطره
ميخواهم رو سنگ قبرم اين باشه طلوعي كه خيلي غم انگيز بود
قشنگترين خاطره عمرم غروبي كه خيلي دل انگيزشد
رو سنگ قبرم بنويس روزي امد با اميد آخر
ولي حالا بدرقه راهش اون داغي كه موندش رو دل مادر
نظرات شما عزیزان:
اوینار 
ساعت19:51---7 تير 1393
وب خوبی دارین حتما سر بزنین مرسیی
Nazanin 
ساعت23:04---4 تير 1393
bazam bhm bsar
miam bazam pishet
|