فریاد مردمان همه از دست دشمن ست فریاد ما از دل نامهربان دوست
گر جنون آید به سویم، ره بده بیگانه نیست ور خرد پرسد سراغ من، بگو در خانه نیست
از تو ای بد عهد آشنایی زود بود دیر با ما آشنا گشتی، جدایی زود بود
آزادیم از دام هوس نیست ولی کاش صیاد مرا گاه بدین سو، گذری بود
از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست سخت کار ما بود کز ما خدا برگشته است
همه رفتند از این خانه ولی غصه نرفت ، این یار قدیمی چه وفایــی دارد ...
باغبان در را نبند من فرد گلچین نیستم من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم.
هر که در سینه دلی داشت به دلـداری داد دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز
نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است رفت و برگشت سراسیمه که دنیا تنگ است
آنروز که کارِ همه میساخت خداوند ما دیر رسیدیم و، به جائی نرسیدیم
ثبت نام عاشقان در دفتر دیوانگی است
حاصل این عاشقی از جان و تن بیگانگی است
اگر در خواب میدیدم غم روز جدایی را
به دل هرگز نمی کردم خیال آشنایی را
سر خوش آمد ز در و می زد و سرمست برفت
فرصتی بود ولی حیف که از دست برفت
بر لبم کس خنده ای هرگز مدید الا مگر
در میان گریه بر احوال خود خندیده ام
ناشادی ما گر سبب شادی غیر است
شادم که بمانم من و ناشاد بمانم
مهدی سهیلی
نمی دانم چه هنگام از کدامین راه… ولی یکبار دیگر باز خواهم گشت…
..با فراغت تو شکستی دل من، می ترسم! ..خرده های دل من در کف پایت برود
ای که گفتی آشنایی با غریبان مشکل است آشنایی می توان کرد جدایی مشکل است
..دست وپایی می توان زد بند اگربردست وپاست ..وای بر جان گرفتاری که بندش در دلست
هر که را عشق نباشد نتوان زنده شمرد وآن که جانش ز محبت اثری یافت نمرد
پروانه نیستم که به یک شعله جان دهم ..شمعم که جان گدازم و دودی نیاورم
بلای عشق را جز عاشق شیدا نمی داند به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را
..بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی ..از این کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی ..
جگر شیر نداری ره عشق مرو که در این راه بسی شیر جگر باید خورد
.پروانه صفت دور جهان گردیدم ..نا مردم اگر مرد در عالم دیدم
یکرنگ تر از تخم مرغ رنگی نیست آن هم که شکستم دو رنگش دیدم
..قفس دیدم رهایی یادم آمد ..تو رفتی بی وفایی یادم آمد
امروز کسی محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
..من بلبل آن گلم که در گلشن راز ..پژمرده شد و منت شبنم نکشید
شمع اگر پروانه را سوزاند خیر از خود ندید آه عاشق زود گیرد دامن معشوق را …….
نظرات شما عزیزان:
علی دهقان 
ساعت12:17---23 خرداد 1393
جالب بود وبلاگت موفق باشی
|