تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی / تا کوچه و بازار نگردی نشوی گرگ بیابان!
تاکسی نارنجی / از من نرنجی!
تجربه نام مستعاری است که بر خطاهای خود میگذاریم!
جون من داداش یه خورده یواش!
جهان باشد دبستان و همه مردم دبستانی / چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل؟!!
داداش مرگ من یواش / امان از دست گلگیر ساز و نقاش!
دختر ار بهر عفت میکند چادر به سر / نامه را از زیر چادر میدهد دست پسر!
درخت مکر زن صد ریشه دارد / فلک از دست زن اندیشه دارد!
در طواف شمع میگفت این سخن پروانه ای / سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای!
دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی / دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهی!
دلبری دارم چو مار عینکی / خوشگل وزیبا ولی کم پولکی!
دنبالم نیا آواره میشی!
.دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ / ای هیچ تر از هیچ تو بر هیچ مپیچ!
دودوتا هفتا کی به کیه!
حالا که خر تو خره ماهم پیرایدم(ژیان)
رخش بی قرار!
رقیف بی کلک مادر!
رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد / رنج دختر مادر کشید و لذتش داماد برد!
رود میرود اما ریگذارش میماند!
زندگی بدون عشق مثل ساندوچ بدون نوشابه هست!
زندگی بدون عشق مانند شلوار بدون کش هست!
ژیان عشقت مرا بیچاره بنمود / ز شهر و خانه ام آواره بنمود!
سر پایینی نوکرتم / سر بالایی شرمندتم(ژیان)
شب و روز رانندگی در جاده ها کار من است / از خطر باکی ندارم جون خدا یار من است!
شکر بترازوی وزارت برکش / شو همره بلبل بلب هر مهوش!
عشق میکروبی است که از راه چشم وارد میشود و قلب را عاشق میکند!
قربان وجودی که وجودم ز وجودش بوجود آمده است!
کوه از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد / جاده از افتادگی از کوه بالا میرود!
گاز دادن نشد مردی / عشق آن است که بر گردی!
گدایان بهر روزی طفل خود را کور میخواهند / طبیبان جملگی خلق را رنجور میخواهند!
تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم بنازم مطربان را که خلق را مسرور میخواهند!
گلگیرم ولی گل نمیگیرم!
نوکرتم ننه!
یه بار پریدی موتوری دو بارپریدی موتوری آخر می افتی موتوری!
لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن
بوق نزن ژیان ، میخورمتا
بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت من بی سوادم
پشت یه ژیان هم نوشته بود
جد زانتیا
قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر
شتاب مکن، مقصد خاک است
رادیاتور عشق من ازبهر تو، آمد به جوش
گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم
تو هم قشنگی
کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت
سر پایینی برنده
سر بالایی شرمنده
داداش مرگ من یواش
کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت
تند رفتن که نشد مردی
چشم انتظارم که برگردی
یا اقدس
یا هیچکس
زندگی نگه دار پیاده میشم
آیی بی وفا کجا میری
اونطرفی که ورود ممنوعه
زندگی بر خلاف آرزوهایم گذشت . . .
در قمار زندگی عاقبت ما باختیم ، بس که تکخال محبت بر زمین انداختیم
گر پادشاه عالمی ، بازهم گدای مادری
نه عشق ، نه خورشید ، زیرا هر دو غروب می کنند
از عشق تو لیلی ، رفتم زیر تریلی
غصه نخور جوجه خاور ، بزرگ میشی بنز تک میشی
عاشق بي انتظار مادر
علم بهتر است يا ثروت؟، هيچكدام فقط ذره اي معرفت"
دا كر سي چنت بي. (يعني مادر پسر براي چي خواستي؟)
به گنده تر و خرتر از خودت احترام بگذار!
به مد پوشان بگوييد آخرين مد كفن است
عيب رندان مكن اي زاهد پاكيزه سرشت ---- سرنوشت دگران بر تو نخواهند نوشت
ناز نگات قشنگه!
تند رفتن كه نشد مردي ------- عشق است كه برگردي
هر كجا محرم شدي -چشم از خيانت باز دار -چه بسا محرم با يك نقطه مجرم ميشود،
مبر ز موي سفيدم گمان به عمر دراز ------- جوان به حادثه اي زود پير ميشود گاهي
"دست بزن ولي خيانت مكن"
منم يه روز بزرگ ميشم.
زندگي بر خلاف آرزوهايم گذشت.
داداش جان به خاطر اشك مادر يواش!
افسوس همه اش افسانه بود!
من از عقرب نميترسم ولي از سوسك ميترسم
من از دشمن نميترسم ولي از دوست ميترسم.
من نمي گويم مرا اي چرخ سرگردان مكن --هرچه مي خواهي بكن محتاج نامردان مكن!
شد شد، نشد نشد
ب
وسه مگر چيست-- فشار دولب -- اين كه گنه نيست -- چه روز و چه شب.
بميرد آنكه غربت را بنا كرد ------- مرا از تو، ترا از من جدا كرد
برگ از درخت خسته مي شه ------- پاييز فقط يه بهانه است
در اين دنيا كه مردانش عصا از كور مي دزدند------- من بيچاره دنبال مرد مي گردم
دنبالم نيا آواره ميشي
رفاقت قصه تلخي است كه از يادش گريزانم
روي قلبم نوشتم ورود ممنوع ------- عشق آمد گفتم بيسوادم!
"تو هم خوبي!
نظرات شما عزیزان:
گیتی
ساعت20:15---10 خرداد 1393
خیلی وبت قشنگه به ماهم سربزن لینکتم کردم بس که وبت خوب بودلینکم کنی
فاطمه
ساعت15:18---4 خرداد 1393
من که اومدم
اولاکه خدانکنه دوما مینوشتم عاقبت درس خواندن
خخخخخ