وقتی تو نیستی ... غریبانه زیستن کار من است وقتی تو نیستی ... " واژه ها هم خساست می کنند نه دلبری " کم آورده ام ! غریبی را بر این دو خط واژه " دوستت دارم " حک کن ! بی هوا نوشتم، به هوای کسی ..
گـاهـی بـرای او چـیـزهـایـی مـی نـویـسـی بـعـد پـاک مـی کـنـی . . پـاک مـی کـنـی . . . او هـیـچ یـک از حـرف هـای تـو را نـمی خـوانـد امـا تـو تـمـام حـرف هـایـت را گـفـتـه ای . . .
دوست داشتن یه نفر دیوونگیه، دوست داشته شدن توسط یه نفر یک هدیه ست دوست داشتن کسی که دوست داره وظیفست، اما دوست داشته شدن توسط کسی که دوسش داری زندگیه . . .
دردم ایــــن نـــیـسـت کـــــه او عــــاشــــق نـــیــسـت ، دردم ایــــن نــیــسـت کــــــــه مــعــشـــوق مــن از عــشــق تـهــی اسـت دردم ایــــــن است کــــــه بــــا دیـــــدن ایـــــن ســردی هــــا مـــــن چـــــرا دل بـــســتــم ؟!!
وقتے دو قلــ♥ــب برای یڪـدیگر بتپد... هیچ فاصلـــ ــہ اے دور نیسـﭞ ... هیچ زمانے زیــــاد نیسـﭞ... و هیچ عشـــ♥ـــق دیگرے نمے تواند آن دو را از هم دور کند ! محڪـم تریـטּ برهاטּ عشــ♥ـــق... اعتمــــــــــــــ♥ـــــ� �ــــــاد اسـﭞ...
گاهی دور از چشم ابرها هم میتوان عاشق شد ، میتوان بغض کرد ، میتوان بارید گاهی دور از چشم مدادرنگی ها هم میتوان نقاش شد ، میتوان آسمان داشت ، میتوان آبی شد اما گاهی دور از چشم گذشته نمیتوان امروز را پشت هیچ فردایی پنهان کرد . . .
من بارها شماره ات را میگیرم و کسی در گوشم مدام زمزمه میکند : دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است ! و من برایش از تو ، از دلتنگی ها ، از اشکهای بیصدا و از بی کسی هایم میگویم … اما او سر حرفش میماند ؛ لعنت به بخت سیاهم !
هرجا که می روم از تو حرف می زنند می گویند: عاشق زنی شده ای با موهایی کوتاه و قدی متوسط هنوز هم به خاطر دارم موهای بلند تمام وجودت را به شوق می آوَرد. . خوب من. . ! چگونه دل باختی که دیگر حواست به هیچ چیز نیست. . .
یک نفر در همین نزدیکی ها چیزی ، به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است … خیالت راحت باشد ، آرام چشمهایت را ببند ، یک نفر برای همۀ نگرانی هایت بیدار است … یک نفر که از همۀ زیبایی های دنیا ، تنها تو را باور دارد . . . !
آدم ها از دست اونی که دوستش دارند زود تر ناراحت میشند روش حساس ترند و .. با کمترین بی توجهی یا بی خبری .. یا بد اخلاقی .. یا جواب ندادن تلفن یا دیر جواب دادن sms .. بغض میکنند و گاهی اشک توی چشمشون جمع میشه و دلشون بد میشــــکنه .. حواسمون به همین چیزهای کوچیک باشه دل آدم ها زود میشکنه ..
باید باشد ... باید باشد یکی که انگیزه ات باشد برای بیدار شدن باید باشد یکی که انگیزه ات باشد برای شانه کشیدن توی موهایت .... باید باشد یکی که شانه هایش پناه گریه هایت باشد .. یکی که وجودش آرامش بخشت باشد ، باید آغوشی داشته باشی برای آرام شدن ؛ باید باشد یکی که توجه کند به آدمی ... باید باشد یکی که نشان بدهد شش دانگ حواسش متعلق به توست آخ که چقدر یکی باید باشد .... که نیست ..
کمی عوض شدم؛ دیریست از خداحافظی ها غمگین نمی شوم؛ به کسی تکیه نمی کنم؛ از کسی انتظار محبت ندارم؛ خودم بوسه میزنم بر دستانم؛ سر به زانوهایم میگذارم و سنگ صبور خودم میشوم … چقدر بزرگ شدم یک شبه !
مـَــن کَـســـیَــــــم ﮐــﻪ ﻭﻗﺘــــــــﯽ ﯾـﻪ نَــــــفَــــــــرو ﺩﻭﺳــــــــــﺖ داشتـــه بــــاشَـــــــــــــم... ﻭﺍﺳــــــﻪ ﺑــقــیــــه ﻧﻤــــــــﺎﺯ "مِــــیِـّــــــتـــــــ� �" مــــــی خــــونَــــــم
ﺷﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻠﻨﺠﺎﺭ ﻣﯿﺮﻭﻡ ... ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻬﺎﯾﻢ ... ﺑﺎ ﻗﻠﺐِ ﻟِﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ... ﺑﺎ ﻏُﺮﻭﺭِ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ ... ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﻡ ... ﻧﮕﯿﺮﻡ .. ﺑﮕﯿﺮﻡ .. ﻧﮕﯿﺮﻡ ... ﻧﺰﺩﯾﮏِ ﺻﺒﺢ ﺍﺳﺖ ... ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺯﺩﻡ ... ﻣﺸﺘﺮﮎِ ﻣﻮﺭﺩِ ﻧﻈﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝِ ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ !!
انصاف نیست … دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی و آنقدر بزرگ باشد که نتوانی آن کس را که دلت می خواهد حتی یک بار ببینی !
دلم میان این همه آدم ... ، فقط کمی... ، سادگی می خواهد... ؛ کسی را می خواهد که نپرسد: "حواست به من هست؟ ” "فقط بیاید با اندک نگاهی ... ، آرام بگوید : "حواسم به تو بود...!
می خندم! تظاهر به شادی می کنم! حرف میزنم مثل همه... اما... خیلی وقت است مرده ام! خیلی وقت است دلم می خواهد روزه ی سکوت بگیرم! دلم می خواهد ببارم...
روزی که آمدی تند تند تایپ می کردی و میان من و تو "فاصله" نمی گذاشتی چون درست تایپ کردن نمیدانستی روزی که رفتی تایپ کردن بلد شده بودی و بین من و تو "فاصله" انداختی و حال این فاصله میان من و تو در درونم بیداد می کند کاش می دانستی که من و تو "کلمه" نیستیم لعنت بر این فاصله
تنــهـایــے مهربانم کرده است شبیه سربازے که از روے برجک دیده بانـے براے تک تیر انداز آن سوے مرز دست تکان می دهد ...
یه روز بی تو واسم یه عمره . . . میخوام بگم تورو میخوام تو یه جمله ! دنیام بی تو تیره و تاره . . . دوباره دلم هواتو داره ! بیا پیشم که بی تو من هیچم . . . وقتی که میخندی دیوونه میشم !
ﺑﻴـــﺸﺘﺮ ﺁﺩﻣﺎ ﺗﺠﺮﺑﮥ ﻳﻩ ﺷﺐ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻧﺨــﻮﺍﺑﻴﺪﻥ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻥ ﯾﻪ ﺷﺐ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺗـــﻮﻱ ﺟﺎ ﻏﻠﺖ ﺯﺩﻥ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺑـﺮ ﻫﻢ ﻧـﺬﺍﺷﺘﻦ ! ﺑﻴـــﺸﺘﺮ ﺁﺩﻣﺎ ﻫﻤــﻮﻥ ﺷﺐ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﻋﻘـــﻞ ﻭ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺸﻮﻥ ﺑﻪ ﻓﻨـــﺎ ﺭﻓﺘـــﻦ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻴــﭻ ﻭﻗﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧــﮑﺮﺩﻥ ﻓﻘــﻂ ﺯﻧﺪﻩ ﺑــﻮﺩﻥ !
اگر وقت نداری حالم را بپرسی، درکت میکنم؛ اگر وقت نداری با من صحبت کنی، درکت میکنم؛ اگر وقت نداری مرا ببینی، درکت میکنم؛ اما اگر بعد از تمام اینها، دیگر دوستت نداشتم، اینبار نوبت توست که درکم کنی
آرام رنگ می بازیم ، با هــم ، بــدون هم و تبدیل می شویم به تفاله ای ، که روزی سبز و زیبا دست می تکاندیم در باد و ماه برایمان ستاره می کوبید به دیوار و حالا رنگ می بازیم ، با هــم ، بــدون هم و تبدیل می شویم به تاریکی ! و باز زمستان بود که معرفت داشت و تو نداشتی ، حتی برای یک روز !
دنــیـــا ادامــــه لــبـخـنـد تــــوســت .. کــه تــــا آخــــریــــن لـــبــخـنـد مــــن کـــش مــــی آیــــد ؛ تـــو لــب بـــــرمــیــچــیـنــــی و مـــن .. جـــایی مـــیـــان آســـمـــان و زمـــیـــن .. مـعـلق می شــــوم ..
یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه... بدی هاش یادت میره.... نامردیش یادت میره... بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره... وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره... فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...! همین...
نظرات شما عزیزان:
|