یکی باید باشد همانکه وقت درد همدردت شود صورت به عرق نشسته ازدردت را بوسه زند وتو تمام دردت را دردستانش بفشاری واو مردانه برای تسکینت آغوشش را تنگ ترکند یکی باید باشد همانکه وقتی بخاطرحضورش تشکرمیکنی لبخند زنان بگوید درهمه شرایط با توام وتو اینبار نه ازعشقت که ازخدایش تشکرمیکنی
دستانم سرد است سرد مثل یک کوه یخ چشمانم مات است مات درست مثل یک مترسک تنها اومی گوید تو عشق منی ومن همچنیان سردم ماتم درسکوتی مرگ بار بی هیچ طپش قلبی نگاهش میکنم وهنوز درخلوت خویش این اشک است که میگوید
بگذار همه بدانند چقدر دلم می خواست روی شانه های تو به خواب روم. تو آرام بلند شدی دست هایم را از هم گشودی موهای پریشانم را شانه زدی. حالا این دختر کوچک که مدام تو را می خواهد خسته ام کرده است ! بیا و برایش بگو : که دیگر برنخواهی گشت !
تمام دنیا محله ی کوچکی ست که تو در آن متولد می شوی و من میان بازیِ بچه های محله به عشق تو پیر می شوم…
میگفتند :سختی ها نمک زندگی است!! امّا چرا کسی نفهمید! “نمک” برای من که خاطراتم زخمی است شور نیست… مزه “درد” میدهد…!!…
هر جای دنیا میخواهی باش…!!! من…!! احساسم را…!!! با همین دست نوشته ها…!!! به قلبت میرسانم…!!!
من عاشـــــــــق نیستم!
فقط گاهی… حرف تو که میشود دلم…
مثل اینکه تـــــــــب کند گــــــــرم و ســـــــــرد میشود
توی سیــــــــنه ام چـــــــــنگ می زند آب میشود…
ســــــــــتاره من
جایی قبل تر از هزار ســـــــــال نوری پیش،
مرده است…
و من قرن هاست،
به هیچ زل زده ام …
خیابانهای تنهایی،… دلی ولگرد میخواهد، و آوازم بدون تو سکوتی سرد میخواهد، برایت مرده بودم… تا برایم تب کند قلبت ولی حتی نپرسیدی، دلت همدرد میخواهد؟
یاد تو هیچ گاه از بین نمیرود بلکه از سطری به سطری دیگر منتقل میشود… و اینست قانون پایستگی چشمانت!
من غرورم را به راحتی به دست نیاوردم
که هروقت دلت خواست خردش کنی….!!!
غرور من اگر بشکند…
با تکه هایش
شاهرگ زندگی تو را خواهم زد…
בلـــَم گرفتــﮧ… از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ… از همــﮧ فــَرآموشی هآ… از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ…
کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت…
“روزگــآر خوב رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟
به مـــــــن یـــــــــــــــاد بده انسان مدرنـــــــــی باشــــــــــــم
وهربار که دلتنــــــــــــــگت میشــــــــــــوم…
به جـــــــــــــــــــــــا ی اشــــــــــــــــک و بغـــــــــــــــض
به این جملــــــــــه اکتفا کنـــــــــــــم
که هوای بـــــــــــــد این روزها آدم را افســــــــــــــــــــرد ه میکنــــــــــــــــــــد …
استعداد عجیبی در شکستن داری….
قلب…غرور…پیمان…
استعداد عجیبی در نشستن دارم….
به پای تو…به امید تو…در انتظار تو
از روزی که نامتــــ
ملکه ی ذهنمـــــــــــــ شد،
احساســــــــ می کنمــ جمجمه امـــ
با شـــــــکوه ترینـــ امپراتوری دنیــــــــاستـــ…
بیــــخیـآل خیـآلـت میـشـومـ …
و مـے سپـآرمت بہ دَسـت “او” !
امـآ چہ ڪنـمـ ڪہ “او” ،
فـقـط یـڪ ضَمـیر “سـوّم شـخص غـآیـب” نیسـت … “او” ڪســے اسـت ڪہ …
تـمـآم هـسـتـے ایـטּ اوّل شـخـص مـُخـآطـب حـآضرَت رآ … بہ آتـش ڪشـیـده اسـت … !
گآهے شآیـב لآزمـ بـآشـב ،
از یــآב ببـــریـمـ
یـــاב آنهـــایـے رآ ڪـہ …
بـآ نبـــوבنشآטּ
بـوבنمـآن رآ ،
بــہ بـآزے گـرفـتنـב ………
خوابم نمیبرد…
به هیچ چیز فکر نمیکنم…
جز “او” و میدانم که خواب است…
و قبل از بسته شدن چشمهایش
به همه چیز فکر کرده است…
جز “من”……!!!
به مـــــــن یـــــــــــــــاد بده انسان مدرنـــــــــی باشــــــــــــم
وهربار که دلتنــــــــــــــگت میشــــــــــــوم…
به جـــــــــــــــــــــــا ی اشــــــــــــــــک و بغـــــــــــــــض
به این جملــــــــــه اکتفا کنـــــــــــــم
که هوای بـــــــــــــد این روزها آدم را افســــــــــــــــــــرد ه میکنــــــــــــــــــــد …
دلم فـال می خواهــد …
قهــوه … تــاروت … نمی دانــم ؟!
هر چه باشـــد ،
هر چه نقـــش تــو را در این روزهـــــای بــیرنـــگ …
پــــر رنـــگ کنــــد !!!
کــاش مَن دیگــَری بودم…
مــی نشستمــ روبِـروی خـودَم
ســر تــا پـــا گــوش مـی شدَم…
تــا ببینَم حـَرفـــ حسابَم
” چیست “؟؟؟
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم…
از تمام زمین یک خیابان را…
و از تمام تو…
یک دست که قفل شود در دست من…
برای من این ساعت هــا جــور خاصی میگذرنــــد.. نمی دانــی ! هیچ کس نمی دانــد ! پشت نبودن هـــای تــو زمان چـــه بی رحمانه نبضش می زند..
مــَرا
جــُدا کــن ٬
از اهلِ زمـیــن !
دستَــم را بـگـیــر …
مـیــخـو اهــم ٬ در دنـیــایِ آرامِــــ تـــُو
آرامـــ بـگـیــرمـــ . . .
خیالت چه عاشقانه مرا به میهمانی آغوشت دعوت میکند ومن چه ناشیانه درمیان روزمرگیها تو را گم میکنم دیشب درپستویی ازنباید ها عشقم را پنهان کردم غافل از این دل عاشق که به چشمان سحرانگیزی مبتلاست وهیچ دعایی این طلسم را باطل نمیکند
مسافری خسته ام پرازدردورنج روزگار پرازعاشقانه های مدفون شده پرازبغض فروخورده من آبستن هزاررنجم وتو فرشته منی که آمدی تا روحی دوباره به تن این خسته بدمی مرهمی شوی برزخمهای گذشته ام چگونه بگویم تو نه سایه ای نه باد توخود خود عشقی خود خود زندگی توهمه کس منی
دوستت دارم باتمام احساس ام دوستت دارم به اندازه دلتنگیهای عاشقانه ام دوستت دارم عمیق ترازبیقراریهایم دوستت دارم دوستت دارم
عاشقی حس عجیبی است شوردارد ومستی اشک دارد و بی قراری مهم ترازهمه نیازی دارد که به بی نیازی میرساند تورا ازهمه عالم بی نیاز میشوی و به یک نفر نیازمند اومی شود همه رتبه خدا می شود تمام دنیا می شود زندگی می شود تمام احساس می شود عشق
ازتوکه می نویسم جملاتم بی اراده عاشقانه می شوند شعرمی شوند تمام احساسم روی کاغذ می دود ومن هرآنچه ازتو میخواهم می نگارم ، تومیخوانی اول کمی مکث میکنی وبعد لبخند می زنی ................میدانم
امید یعنی فراموش کن طوفان سخت دیشب را ونگاه کن خورشید امروز چه زیبا لبخند میزند امید یعنی بی کسیهایت را به پشت بلندترین کوه پرتاب کن فراموش کن تنهاییت را و عاشقانه ای بساز زیبا به نام او که دوستش داری امید یعنی تو تویی که آمدی تابیاد بیاورم هستم -زنده ام و نفس میکشم بیاد بیاورم عاشقم بیاد بیاورم خودم را کجای این راه پرنشیب گم کرده ام
دلم یک من می خواهد مثل تو آزاد و رها بی هیچ قید و بندی ویک تومی خواهد مثل من اسیرو دربندو زندانی من آزاد و رها ازتمام قل و زنجیرهایی که به پایم بسته شده ونامش را قسمت میگذارند تواسیر در بند تمام قل زنجیرهایی که قلبت را به من می رساند و نامش را عشق میگذارند
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست و دلم بس تنگ است باز هم میخندم آنقدر میخندم که غم از روی رود… زندگی باید کرد گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ گاه باید رویید در پس این باران گاه باید خندید بر غمی بیپایان…
قـــــطـره هـــای کــــوچـک آب اقـــــیـانــــوس بــــزرگ را مـــی ســازنـــد دانـــــه هـــای کــــوچــک شـــن ســــاحــل زیــــبـا را . . . لـــــحـظه هـــای کـــــوتاه شـــــایـــد بـــی ارزش بــــه نــــظـر بــــرســـنـد ، اما …
نظرات شما عزیزان:
atrisa 
ساعت11:12---24 آبان 1393
تورو خدا نزار یه امشبم با گریه های من تموم شه…
قرار دیدنت از امشب آخه آرزوم شه
نزار که اشک چشم من بریزه پشت پای تو
کی میاد؟! جای تو
دقیقه های آخره میری واسه همیشه
منم همون که عشق تو تموم زندگیشه پاسخ:ممنونم
هادی 
ساعت17:09---22 آبان 1393
سلام
وقت بخیر
بابت تبادل لینک مزاحم شده بودم که شما منو لینک نکردین هنوز
و شما تو بلاگ من لینک هستین اگه زحمت نباشه براتون منو لینک کنین پاسخ:سلام
لينك شدي
|