از غمت اشک نریزم تو بگو پس چه کنم / آتش قلب خود را با چه خاموش کنم
مطمئن باش که مهرت نرود از دل من / مگر آن روز که در خاک شود منزل من . . .
.
.
.
عشق دیگر از شفقت بر کنار افتاده است / هرچه عاشق زارتر معشوق از او بیزارتر . . .
.
.
.
من نه آنه بودم که آسان رفتم اندر دام عشق / آفرین بر فرط استادی آن صیاد باد . . .
.
.
.
تو دریا بودی و من قایقی خرد / که هرجا خواست امواجت مرا برد
دلم پارو زن بیچاره ای بود / که در امواج عشقت یک شبی مرد . . .
ای زندگی بردار دست از امتحانم ، چیزی نه میدانم مه میخواهم بدانم ، آن روز اگر خود بال خود را میشکستم ، اکنون نمیگفتم بمانم یا نمانم ؟ قفل قفس باز و قناری ها هراسان ، دل کندن آسان نیست ! آیا میتوانم ؟
بکوش زندگیت سرگذشت درگذشت آروزهایت نباشد .
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگریست ، جای گلایه نیست که این رسم دلبریست .
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی ، همتی کن و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است .
هرکس گذشت از نظرت ، در دلت نشست ، تنها گناه آینه ها زود باوریست .
دیشب چک عشق تو را به بانک محبت بردم ، بازهم حسابت خالی بود ، این بار چک را اجرا گذاشتم تا حکم دستگیری قلبت صادر شود .
توی شطرنج نگاهت مهره ی دلم چه ماته ، هرجای دنیا که باشی همیشه دلم باهاته .
گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی ، کو رفیق رازداری کو دل پر طاقتی ؟
هرکه با احساس شد خواهد شکست ! این جواب سادگی است .
چقدر روح محتاج فرصت هایی است که هیچ کس در آن نباشد !
فریاد کشیدم که به عشقت گیرم ، اگر یک روز نبینمت میمیرم ، دل بستم و دیدمت که میخندیدی ، چون آخر این رابطه را میدیدی ، من ساده که خنده ات از عاشق شدن است ، دلخوش که همیشه بر لبت اسم من است ، رفتی و سرانجام ز دستت دادم ، از اوج ببین به خاک افتادم ، حالا تو و یارت من و این بد نامی ، رفتی نه وداعی بوسه ای و خبری .
آسمانم آبیست ، زندگیم اما بارانی ، بی تو مهتاب ترین ماه زمین می گرید ، با تو همه جانم ابدیت می نوشد .
آدمها خیلی زود همراهان صمیمی را فراموش میکنند ، همین که باران بند آمد خیلی ها چترهایشان را جا می گذارند .
چه سخته بی تو از بودن سرودن ، چه سخته بودن اما بی تو بودن ، چه سخته سخته با یاد تو بودن ، بدونه حس لمست زنده بودن .
تبه کردم جوانی را کنم خوش زندگانی را ، چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را .
سرسبز دل از شاخه بریدم و تو چه کردی ؟ افتادم و بر خاک رسیدم تو چه کردی ؟ تنهایی و رسوایی بی مهری و آزار ، ای عشق ببین من چه کشیدم تو چه کردی ؟
خواستم زیبا گلی را زینت خاطر کنم ، دیدم اندر خاطرم جز تو گلی زیبا نبود .
از باد پرسیدم پایان کار عشق چیست ؟ سری تکان داد و گفت نفرین بر این جدایی .
سه نفر تو قلب من جا دارند ، خدا ، مادرم ، پدرم ، آخی تو نیستی ؟ تو ضربان قلب منی !
هرچه زدم بی تو دلم وا نشد ، جز تو کسی باب دل ما نشد ، هرچه گنجشک شدم و به آسمون ها رفتم ، هم نفسی مثل تو پیدا نشد .
تقدیم به کسی که کنارم نیست ولی حس بودنش به من شوق زیستن میدهد . . .
مهم نیست در زندگی چه داری ، مهم اینه که چه کسی را داری . . .
روی باغ شانه هایت هر وقت اندوهی نشست / در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم . . .
ای یادگار لحظه های زیبا ، به احترام تمام زیبائی های دنیا فراموشت نمیکنم . . .
سوگند به زیبائی چشم هایت و یه ریزش همیشگی اشکهایم که من به خیال تو بودن
نیز قانعم ، خیالت را از من نگیر که خیالت ، مهربان ترین تصویر جهان است . . .
هرگز هیچ حسرتی در دنیا این چنین یک جا جمع نمی شود که در این سه واژه کوتاه : او دوستم ندارد .
یکی یکی می رفتیم و کاتب سرنوشتمان را با خطی زیرین می نوشت ، نوبت که به من رسید قلم از قلمدان افتاد و شکست ، کاتب با خط تیره و تار نوشت : اسیر نوشت .
خستگی ها برایم بی معنا می شود آنگاه که احساس می کنم تو در کنار من هستی .
چشم در انتظار توست و دلم در گرو عشق تو ، دوست دارم تو را تنگ در آغوش بگیرم و تمام دلتنگیهایم را با شعرهایم به سرزمین چشمانت هدیه کنم ، دوست دارم شبنم های دلواپسی ام را در روی گل گونه هایت جاری سازم ، صورتت را از اشکهایم خیس کنم و تو محکمتر و بلندتر از همیشه به من بگویی خجالت بکش .
من از لمس یک برگ به حقیقت جنگل پی بردم و از یک حس دوست داشتن به عظمت خدا رسیدم .
هرکه منظور خود از غیر خدا می طلبد ، او گدایی است که حاجت ز گدا می طلبد .
تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسانتر است ، تحمل اندوه از گدایی همه ی شادی ها آسانتر است .
دیروز در دادگاه دلم عقل من قاضی بود ، متهم قلبم بود ، جرم من عشقم بود ، عشق من یاد تو بود ! آیا حق من اعدام بود ؟
اگه یه روز آدما رو با رنگ بشناسن دوست دارم رنگت آبی باشه ، که مثل آسمون همیشه رو سرم باشی .
عشقی که تو را نثار ره کردم ، در سینه ی دیگری نخواهم یافت ، زان بوسه که بر لبانت افشاندم ، سوزنده تر آذری نخواهی یافت .
فرانسوی ها میگن : به قلب ما نزدیک تر است آن کسی که از چشمهای ما دور است .
یادها رفتند و ما هم می رویم از یادها ، کی پر کاهی بماند در میان بادها ؟
عشق با روح شقایق زیباست ، عشق با حسرت عاشق زیباست ، عشق با نبض دقایق زیباست ، عشق در حسرت دیدار تو زیباست .
وقتی کسی بهت میگه از ته دل دوست دارم مواظب باش ، چون هنوز بالای دلش جایی برای دیگران وجود داره .
چه زیباست معشوقه ی کرمهای خاکی بودن در غم سرای مرگ ، زیرا معشوقه ی آدمیان بودن چیزی ندارد جز دل شکستن در رهگذر خاطرات .
نظرات شما عزیزان:
atrisa
ساعت11:13---24 آبان 1393
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد...
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم پاسخ:مرسي خيلي قشنگ بود
|